۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

جادوگر وال استریت!


اصالت تغییر!



بنیان هستی بر تغییر است! همه چیز این عالم بی ثبات است. پس اگر روزگار بر وفق مراد است، لذت ببر! و اگر نا مراد است، غم مخور که چندان نمی پاید و روزگار خوشی پیشروست!

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

ما همگی بازیگریم! نقاب به صورت می زنیم!

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟

جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید...

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود !

یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود...

 مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست !

 یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند ...

 مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید .

به فکر فرو رفت ...

باید کاری می کرد. باید خودش را اصلاح می کرد !

ناگهان فکری به ذهنش رسید. او می توانست بازیگر باشد :

از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد!

او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد!

وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !!!

 سفارش های مشتریانش  را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود...

حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده  و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!!!

اما او دیگر  با خودش «صادق » نیست.

او الان یک بازیگر است همانند بقيه مردم!!!

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

بی خوابی!

21.jpg
یکی از مصائب ابتلا به سینوزیت این است که با هر بار سرماخوردگی در پایان دوره، باید خودتان را برای سردردهای سینوزیتی آماده کنید. حالا آبریزش بینی و چشم درد و کسلی و غیره بماند! اگرچه بخاطر مصرف داروهای هومیوپاتی بندرت سرما می خورم و عوارض سینوزیت هم خیلی تخفیف پیدا کرده، اما این موضوع گرفتاری سینوزیتی تغییری نکرده است.
خب برای برطرف شدن این عوارض حساسیتی سینوزیت هم چاره ای جز استفاده از داروهای کورتیکواستروئیدی نیست. بدیهی است هر داروئی هم کلی عوارض جانبی دارد. بدترین عارضه ای که مصرف این داروها برای من داشته بی خوابی و سکسکه بی وقفه است!!!
این بی خوابی هم برای خودش کم مصیبتی نیست. تقریبا تا یک هفته پس ازاستفاده از دارو دچار بی خوابی می شوم. بی خوابی که چه عرض کنم، تقریبا نمی خوابم. البته سعی میکنم از استرسی که این بی خوابی می آورد با کتابخوانی کم کنم. البته قبلا اینترنت گردی میکردم، اما کم کم متوجه شدم که این کار بی خوابی را تشدید میکند و بهترین راه حل بی خوابی برای من همان کتابخوانی و همراهش گوش دادن به موسیقی بی کلام است!

75494994429534810319.jpg
اینهم یک نمونه موسیقی بی کلام مناسب اینجور وقتها!

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

محله چینی های تهران!!!

 همیشه رویت محله چینیها در فیلمهای آمریکائی برایم جذاب بوده است! فیلمهای رزمی و مافیائی با نشان دادن این گروه ها تصویری از یک فرهنگ با نظام قدرتمند خانوادگی را ارائه می کرد که توانسته است در جامعه ای با ساختار فرهنگی متفاوت خود را و اصول خود را تحمیل نماید.
چند ماهی می شود که در رفت و آمدها، جلسات و برنامه های کاری متوجه حضور هر روز پر رنگتر چینی ها و اخیرا کره ای ها در تهران شده ام. ظاهرا شرکتهای چینی در تهران برای استخدام پرسنل قواعد خودشان را دارند وبرعکس سایر شرکتهای خارجی که تنها سطوح مدیریت را از پرسنل کشور مبدا استخدام میکنند و بقیه پرسنل بومی هستند، چینی ها تمام پرسنل را از چین با حقوق نازل در حد ماهیانه 1000 دلار استخدام کرده اند. البته مطمئنا سطح زندگی این چینی های جدید الورود از کشور خودشان کمتر نیست و از زندگی در ایران بایستی راضی باشند. ولی بنظر میرسد بایستی محدودیتهایی نیز در موضوع ویزای کار برای انها در نظر گرفته شود.
اصلا دلم نمی خواهد روزی شاهد محله چینی های در تهران باشم!