۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

یک ترس؛ یک تجربه؛ یک خط؛ یک هشدار!

پسر جوانی را می بینم که در کنار قایق خانوادگی باسگ مشکی و متوسطش ایستاده و قلادۀ سگ در دستش است و همه چیز طبیعی است. پسر جوان خم می شود و قلادۀ سگ را از گردنش باز می کند برای مجوز کمی هم ورجه وورجه و بازگشت بحالت نا اسیری!

سگ بدون قلاده قدم از قدم که بر نمی دارد هیچ! بلکه با آخرین قدرت خشم و عصبانیت رو به صاحبش شروع می کند به پارس کردن. بیش از دو دقیقه تلاش جوان برای تشویق سگ به بازی راه بجایی نمی برد، و سگ کماکان در حال پارس کردن مدام است عصبانی. پسر جوان لاجرم خم می شود و قلادۀ سگ را می بندد. سگ آرام می شود و همه چیز طبیعی است. سگ مشکی با قلاده اش در دست صاحبش: رام و بی هیاهو!

از وبلاگ دلقک ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر