۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

پایان خط آتش!

وقتی که میبینی داغان شده ای، احساس نا امنی می کنی، عصبی هستی و مدام احساساتی می شوی، بدان که به پایان رسیده ای!

...و در زندگی کلماتی هست که جز با بیان موسیقی گفتن نتوان!

تو که لبخند منی! جان منی!

...وناگهان نبودی!

نمی توانم چشم از دهانت بردارم از آن روی که بی قرار طعمش هستم!

خواب مرگ!



دلم خواب می خواهد! خوابی آرام روی این تخت مشرف به آبی آرام دریا! در این سکوت غروب! دلم آرامشی می خواهد بی نظیر! از آ نوعی که تا به حال نداشته ام! ندیده ام! دلم تنهائی می خواهد! جائی دور! دور دور! دلم مرگ می خواهد! متولد شدن در دنیائی دیگر! آزاد شدن!....
بخشی از زنجموره های یک عاشق دلخسته - جلد 57 صفحه 245!!!

چنان شوری به دلم می اندازی که بزرگان در باره اش داستانها نوشته اند!